آقا طیب

اینجا فکرهای بلندم را می نویسم

آقا طیب

اینجا فکرهای بلندم را می نویسم

پدر خاک

این وصیت و سفارشات یک پدر است به تمامی فرزندانش -چه پسر و چه دختر- چه کوچک و چه بزرگ-در تمام طول تاریخ و در همه وسعت گیتی آن هم نه یک پدر معمولی . پدری که به راه های آسمان آشناتر است تا راه های زمین.پدری که اگر دستانت را در دستانش بگذاری می توانی مطمئن باشی که بهشت را با وسعت و جاودانگی اش برایت می خرد.تو که تازه گرمای دستش را لمس کرده ای حاضر نمی شوی که حتی به اندازه ی سرکشی به بهشت دستت را از دستهای گرم و مهربانش در آوری .

این پدر مهربان در راه بازگشت از جنگ صفین در فرصتی کوتاه به جای ستردن عرق از پیشانی و خستگی از تن -به جای مرهم نهادن بر زخم های متعدد نشسته است و این توصیه ها ی آسمانی را برای ما نوشته است برای ما که ادعا می کنیم دوستدار وشیعه مولاییم ... .

از:

پدری که در آستانه مرگ ایستاده  است .

و عبور شتابناک زمان به باور جانش نشسته است.

و حیات این جهان را پشت سر نهاده است

و تسلیم روزگار گشته است.

به نکوهش دنیا پرداخته است.

در سرای مردگان مسکن گزیده است

و پای در رکاب عزیمت فردا نهاده است.

به:

فرزندی که دل به آرزوهای محال سپرده است.

و پای در مسیر نیستی نهاده است.

در تیرس بیماری ها نشسته است و وامدار روزگار گشته است.

و آماج مصائب اندوهبار قرار گرفته است.

و به بندگی دنیا در آمده است.

و به تجارت غرور مشغول گشته است و بدهکار وادی فنا شده  است.

تن به اسارت مرگ داده است .

هم پیمان دغدغه های غمبار گشته است.

هم نشین داغ های اندوهبار شده است.

در نشانه گاه آفات و بلیات  سکنی گزیده است.

زمین خورده و خاکمال شهوتها شده است.

تجربه عینی و اشکار من از بد عهدی و بی وفایی دنیا و طغیان و سرکشی روزگار از یک سو و آغوش گرم و گشاده  آخرت از سوی دیگر وامدارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد و لحظه ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم.

فهمیدم که من پیش و بیش از ان که مسئول مردمان باشم وظیفه دار خودم هستم و براین دریافت و دغدغه ام عقل نیز صحه گذاشت و از افتادنم به دام هوای نفس بازداشت و تکلیفم را بی هیچ پرده و پیرایه ای روشن ساخت.

مرا به کاری سترگ واداشت که بازی و شوخی برنمی دارد و با حقیقتی مواجه ساخت که هیچ دروغی از راستی اش نمی کاهد.

دیدم که تو پاره تن منی و بلکه بیش تر از انی تو برایم روح و جانی!هر بد و خوبی که سوی تو آید نصیب من شده است و اگر مرگ تو را نشانه بگیرد جان مرا نشانه گرفته است پس کار تو را کار خودم دانستم و هر چه برای خودم می خواهم برایت خواستم.

این مکتوب را نوشتم تا همواره تکیه گاهت باشد و اسباب پشتگرمی ات چه من بمانم برایت و چه نمانم.

فرزند جانم وصیت و سفارش من به تو:

پروای از خداست و پای بندی به دستورات او

آباد ساختن دلت با یاد او

و به چنگ آوردن دست آویز او

و میان خودت و خدایت کدام رابطه محکم تر و کدام واسطه مطمئن تر از حبل الله اگر که به آن دست پیدا کنی؟

دلت را با نصیحت زنده گردان.

و با زهد و بی رغبتی به این جهان بمیران.

و با یقین قوتش ببخش.

و با حکمت چراغانیش کن.

و با یاد مرگ هوای طغیان و عصیان از او بستان و خوارش گردان.

و از او اقرار و اعتراف بگیر به میرندگی و نابودی.

و دیده اش را بر فجایع دنیا باز کن.

و او را از حمله و غلبه ی روزگار و زشتی گردش شب ها و روز های کج مدار بر حذر دار.

و اخبار و احوال گذشتگان را برایش ترسیم کن.

و یادش آور که از ابتدا بر سر پیشینیان چه آمده است.

و در دیار و آثار گذشتگان سیر کن.

و ببین !دقیق ببین که آنان چه کرده اند؟!از که جدا شدند؟به کجا کوچ کردند و در کدام منزل فرود آمدند؟!

بی تردید به این نتیجه خواهی رسید که :

آنان از یاران جدا شدند و هجرت به دیار غربت کردند.

و چنان است که تو در اندک زمانی یکی از آنان خواهی بود.

پس جایگاه ابدیت را سامان ببخش.

و آخرتت را به دنیایت مفروش.

و در آنچه نمی دانی دخالت نکن!

و سخنی را که وظیفه نداری نگو!

و وبه راهی که بیم گمراهی می رودد قدم مگذار!

که توقف در آستانه گمراهی بهتر است از سوار شدن بر امواج هولناک

و دیگران را به کارهای خوب فرا بخوان تا در زمره خوبان و امر به معروف کنندگان قرار بگیری.

و به دست و زبان از زشتی بپرهیز و بکوش که راهت را از بدکاران جدا کنی.

و در راه خدا چنان که باید و شاید تلاش کن.

و مباد که در راه خدا نکوهش ملامتگران دلت را بلرزاند.

و هر کجا که خاطر خدا در میان است تن به مخاطره بسپار.

و در فهم دین بکوش.

و و خود را به صبوری در ناملایمات عادت ده که بهترین اخلاق تلاش برای شکیبایی در مسیر حق است.

و خودت را در همه کارهایت به خدا یت بسپار .که اگر چنین کنی خود را به پناهگاهی مطمئن و نگهبانی شکوهمند و مقتدر سپرده ای.

و همه چیز را فقط از خدایت بخواه . چرا که توان و اراده بخشیدن و نبخشیدن تنها به دست اوست.

و تا می توانی از خدا طلب خیر کن.

و تلاش کن که وصیتم را خوب دریابی و از ان روی بر متابی چرا که بهترین کلام آن است که سودمند باشد.

و بدان که دانشی که به کار نیاید مفید نیست و در آن دانشی هم که آموختنش شایسته سودی نیست.

منبع: کتاب آیین زندگی (ترجمه و توضیح: سید مهدی شجاعی)