1.گاهی هم می طلبد که یک آدم بلد پیدا شود و دست آدم را بگیرد و از پیچها و پیچیدگی ها رد کند.جاده ی چالوس خوراک این تکه گاه هاست .یک راننده خوب که سرعتش کافی باشد و جاده را بشناسد و تو سپر به سپر باهاش دنده عوض کنی و کلاج ترمز کنی و او به جای تو حواسش شش دانگ به جاده ایی باشد که انگار همت بی پیچ است.خستگی کمتر .تلفات کمتر .اشتباه کمتر....
2.نوجوانی ام را به یاد می آورم که چه قدر دلم می خواست یک بزرگ تر و بلدی داشتم و درست و غلط کارها و تصمیم هام را معلوم می کرد.و نشد.و اگر گاهی به کسی بر می خوردم که می شد که راهنما و بزرگترم باشد انقدر خجالتی بودم که نمی رفتم به طرفش.حالا که دیگر هیچ.
3.این روزها فکر می کنم بی پیر صفتی است که شامل حال همه ما می شود. ما آدم های بی پیری هستیم.و این تا همین چند سال پیش انقدر بد بوده که به عنوان فحش استفاده می شده.
4.و....بی پیر مرو تو در خرابات/هر چند سکندر زمانی........ ما اما باید همه اشتباهات را خودمان شخصن تجربه کنیم تا برایمان تجربه شود.ما که فلان زمان هم نیستیم اما انگار در خرابات به دنیا آمده اییم اصلن.
823021605885گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.fars.eoo.ir
نسل پشت نسل، تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود، قربانی بس است...
فاضل نظری
کار از تو می رود، مددی ای «دلیل ِ راه»! ... ...
زندگی پر از کوی های خراباته...این خماریها و افتان و خیزان رفتن ها،به مِی ِ ناب آخرش می ارزه...فقط اگر راه، "رفته" بشه...راه هم راه بلد میخواد و پیر...ولی پیر هم فقط "راه" رو نشون میده،تجربهٔ "چاه" مال خودمونه......
اوهوم.
من به اشتباه میگفتم بی پیر مرو به "ظلمات"،البته تقصیر من هم نبود دورو بریهام زیاد میگفتن.حالا ظلمات هم باشه فرقی نمیکنه.میکنه؟
پیر را بگزین که بی پیـــــر این سفر
هست بس پر آفت و خــوف و خطر
...
جزیره جان من الان سرچ کردم توی گوگل چند جایی همین ظلماتی که تو نوشتی آوردن!
شماره ی یک را اللهم ارزقنا.
شماره ی دو را من نیز هم به شدت.
شماره ی سه را والا به خدا.
شماره ی چهار را ای داد.