یک وقت هایی هم هست که آدم باید از اصول و مواضع و ایده آل هایش یک قدم پایین نیاید. برای اینکه یک قدم پایین تری ها فقط کاریکاتوری از اصل هستند فقط ظاهرشان مثل ایده آل ماست فقط ادای خوب بودن را در می آورند و آدم بی خود آگاه باورش می شود و فکر می کند که این هم کار ما را راه می اندازد. و کم کم می شود آدم درجه دو. آدم الکی. آدم از ایده آل کوتاه آمده.یک جایی توی رمان مخصوص آقای معروفی هم هست که دارد خاطره ی شبی را تعریف می کند که با دوستش به چندین مهمانی رفته اند و دوستش در ابتدای ورود اصراردارد که ((بمانید روی شراب قرمز!قاطی ننوشید آقای ایرانی)) و باز در مهمانی بعدی می گوید: ((لطفا روی قرمز بمانید)) بعد این نصیحت آقای کریشن باوئر خیلی به من چسبیده و به دادم می رسد گاهی که قاطی ننوشم.و به شما هم از حقیر نصیحت:.....روی قرمز بمانید! ضرر نمی کنید.
آدم ناخودآگاه باورش می شود با آدم بی خودآگاه باورش می شود چه فرقی داره؟
هیییچ فرقی نداره این طوری راحت تره به بی خود و بی جهتی هم اشارتی میشه اما کللن فرقی نداره راحت باشید
هرچند باوئر تماماً مخصوص، که روی قرمز ماند، سرنوشتش آن شد که شد، اما باز هم با او موافقم... باید روی قرمز ماند... اینکه آدم خودش را تمام کند اما خودش باشد و قرمز، بهتر است از آنکه رنگین کمان شود و تمام نشود...
آفرین
این تحلیل رو دوست داشتم . شاید میدانستم اما هیچ وقت هیچکس انقدر مستقیم نگفته بود که اگر از ایده آل هایت پایین بیایی میشی آدم درجه دو . همیشه اسمش را قناعت گذاشته بودم ، که خب اگر فلان چیز نشد (یا سخت بود دستیابیش) به کمترش "قناعت" کن ... هیچوقت اینجوری نگاهش نکرده بودم .
آره.خدایی قناعت رو بیخیال جواب نمیده اصولن فقط میزنه آدم رو له میکنه
اسم کریشن باوئر رو که آوردید دلم لرزید...مقایسه کردم آدمهای به ظاهر موجه رو که با این توصیف شما خیلی از درجهٔ دو و سه هم پایینترن با کریشن که یه مرد معتاد به حشیش و در نهایت افسرده بود ولی از اصولش عقب نشینی نمیکرد و با همهٔ کاستیهای شخصیتی یه چارچوبی برای خودش و باورهاش قائل بود...و این مقایسه مو به اندام من راست کرد....
سعی میکنیم روی قرمز بمانیم...باشد که بتوانیم...
یعنب من به خودم افتخار میکنم که چهار نفر این وبلاگ رو میخونن اما همشون اهل مطالعه کتاب خون اهل فهم من الان برم یه شیرپسته برا خودم بخرم.
ما هم به خودمون افتخار میکنیم که خوانندهٔ وبلاگ شما هستیم هرچند اکثراً خاموش.....
شیرپسته رو هم اگر خریدید نوش جان...اگر نخریدید بخرید که توی این فصل بد میچسبه...و باز هم نوش جان
روی قرمز بمانید لطفا...
وقتی داشتم نظرا رو می خوندم خیلی برام جالب بود که همه این کتاب "تماماً مخصوص" رو خوندن که واقعا هم ارزش خوندن داره. خوشحالم وبلاگ کسی رو سالهاست می خونم که این همه دوستای مشترک هم عقیده دارم.
من عاشق نوشته های شمام.. تماما مخصوص رو اون ذوقی که شما تو خوندنش داشتید ... به من معرفی کرد...
نامه ها هم قشنگه...
روی قرمز می مانیم...